مجسمه حضرت مولانا

همگي مريد آن پير عرفاني اند كه اشعارش پر ز اسرار و كلامش استوار بر زبان پارسي بود.جاويدان عشق آسماني و خالق حكمت به او نظر كرده بود و مرادی نورانی در این وادی ،راهنمايش بود كه نيروي عشقش را برتر از گرماي خورشيد بدو مي بخشيد و همه او را شمس مي خواندند.

 
همگي مريد آن پير عرفاني اند كه اشعارش پر ز اسرار و كلامش استوار بر زبان پارسي بود.

شرح حکایت:

همگي مريد آن پير عرفاني اند، كه اشعارش پر ز اسرار، و كلامش استوار بر زبان پارسي بود.

جاويدان عشق آسماني و خالق حكمت به او نظر كرده بود و مرادی نورانی در این وادی ،راهنمايش بود كه نيروي عشقش را برتر از گرماي خورشيد بدو مي بخشيد و همه او را شمس مي خواندند.
شمس  اسرار حكمت بر او آشكار مي نمود و طوفاني در جانش مي افكند ، چرا كه هر زما ن او سري مي گشود،‌ سرمست مي گشت و همچون زمين گرد خود مي چرخيد و از آن پيچش موج آب سر بر آسمان مي ساييد و كمر خم مي نمود تا پیر قدم بر پشتش گذارد.
بدين گونه است كه انگشت اشاره به سمت يگانه پروردگار كائنات دارد و دست ياري به طرف مريدان زميني و بر تارك موج عرفان ايستاده است.
در پیچ وتاب لباس وموهایش پر زاسراروحکایات است، چراکه شناخت او بسادگی میسر نیست.
تسلطش بر وزن موسیقائی به رمز در شالش با تا ب هفت دستگاه وپنج آواز آمده است وترتیب قرار گرفتن دسته موها برپایه بحرعروض بیت ،

بشنواز نی چون حکایت میکند         ازجدائی ها شکایت میکند

  ودرریش بیت،

یارمرا غارمرا          عشق جگر خوار مرا                 

کارشده است.
گره دستارش در حال بازشدن است وحکایت ازآن داردکه هرآنکس قصد قربت وخداشناسی دارد،میبایست گره خود شناسی را باز نماید.نگاه به بالاتر از خط افق دارد چراکه راه حقیقت ،همان سو است.
ترکیب کلی اثر بر پایه( آتشی درنیستان) شکل گرفته واجازه ساختش را درشعر (موسی وشبان) خودشان در زمان حیات با برکتشان مهر نمودهاند.
سِری دردسَتار ومجموع این رازها نهفته مانده است که آن هدیه ای به دوستداران می باشد تا لذت کشف را بچشند.
این سفری کوتاه برای شناخت یک عارف وعاشق پارسی است که در قالب یک اثر مجسمه نمایان گشته است.

:the letter of Rumi

Rumi, Mowlana, Mowlavi,… are names of a globally-known mystic.

In the name of God

Rumi, Mowlana, Mowlavi,… are names of a globally-known mystic.

Portraits of him that we have today reflect the artists style at the time and these
portraits have been attributed to other poets as well. There are no renditions nor
Interpretations of mowlanas poems in these pictures.
Statuary, however, inspired by the poet mowlana and internal feelings and affected
by such poems as “Moses and the shepherd”, “From my soil”, “My companion”, and
“Listen to the pipe”, has tried to depict the grandeur and eminence of this poet of

wisdom mounted on the pillar of global literature and mysticism.

The magnificence of this great poets advice is depicted with his one hand toward the

earthly  lovers and his other hand toward God the unique creator to be worshipped,

with his look cast high up above the horizon.

It portrays his bewilderment and enchantment in the twist of his cover and the secret

of his poems as mysteries in the twist of his hair and beard.

The sculptor seeks to sculpt and represent a symbol of mysticism by means of the

art of affection and kindness (Persian miniature) as a sculpture which points to the

internal secrets rather than the outward appearance.

This art work has been made of plaster added bit by bit to the volume because the

artist believes that each bit of addition also adds to the artists beliefs and with each

of his works of art he starts a journey.

The artist now intends to start a journey with the statue of a symbol of chastity

( Virgin Mary ).

بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم

هفت اختر بی‌آب را کاین خاکیان را می خورند
هم آب بر آتش زنم هم باده‌هاشان بشکنم

از شاه بی‌آغاز من پران شدم چون باز من
تا جغد طوطی خوار را در دیر ویران بشکنم

ز آغاز عهدی کرده‌ام کاین جان فدای شه کنم
بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشکنم

امروز همچون آصفم شمشیر و فرمان در کفم
تا گردن گردن کشان در پیش سلطان بشکنم

روزی دو باغ طاغیان گر سبز بینی غم مخور
چون اصل‌های بیخشان از راه پنهان بشکنم

من نشکنم جز جور را یا ظالم بدغور را
گر ذره‌ای دارد نمک گیرم اگر آن بشکنم

هر جا یکی گویی بود چوگان وحدت وی برد
گویی که میدان نسپرد در زخم چوگان بشکنم

گشتم مقیم بزم او چون لطف دیدم عزم او
گشتم حقیر راه او تا ساق شیطان بشکنم

چون در کف سلطان شدم یک حبه بودم کان شدم
گر در ترازویم نهی می دان که میزان بشکنم

چون من خراب و مست را در خانه خود ره دهی
پس تو ندانی این قدر کاین بشکنم آن بشکنم

گر پاسبان گوید که هی بر وی بریزم جام می
دربان اگر دستم کشد من دست دربان بشکنم

چرخ ار نگردد گرد دل از بیخ و اصلش برکنم
گردون اگر دونی کند گردون گردان بشکنم

خوان کرم گسترده‌ای مهمان خویشم برده‌ای
گوشم چرا مالی اگر من گوشه نان بشکنم

نی نی منم سرخوان تو سرخیل مهمانان تو
جامی دو بر مهمان کنم تا شرم مهمان بشکنم

ای که میان جان من تلقین شعرم می کنی
گر تن زنم خامش کنم ترسم که فرمان بشکنم

از شمس تبریزی اگر باده رسد مستم کند
من لاابالی وار خود استون کیوان بشکنم

بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم                          وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم

هفت اختر بی‌آب را کاین خاکیان را می خورند                         هم آب بر آتش زنم هم باده‌هاشان بشکنم

از شاه بی‌آغاز من پران شدم چون باز من                                      تا جغد طوطی خوار را در دیر ویران بشکنم

ز آغاز عهدی کرده‌ام کاین جان فدای شه کنم                بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشکنم

امروز همچون آصفم شمشیر و فرمان در کفم                    تا گردن گردن کشان در پیش سلطان بشکنم

روزی دو باغ طاغیان گر سبز بینی غم مخور                             چون اصل‌های بیخشان از راه پنهان بشکنم

من نشکنم جز جور را یا ظالم بدغور را                                              گر ذره‌ای دارد نمک گیرم اگر آن بشکنم

هر جا یکی گویی بود چوگان وحدت وی برد                    گویی که میدان نسپرد در زخم چوگان بشکنم

گشتم مقیم بزم او چون لطف دیدم عزم او                            گشتم حقیر راه او تا ساق شیطان بشکنم

چون در کف سلطان شدم یک حبه بودم کان شدم            گر در ترازویم نهی می دان که میزان بشکنم

چون من خراب و مست را در خانه خود ره دهی               پس تو ندانی این قدر کاین بشکنم آن بشکنم

گر پاسبان گوید که هی بر وی بریزم جام می                  دربان اگر دستم کشد من دست دربان بشکنم

چرخ ار نگردد گرد دل از بیخ و اصلش برکنم                           گردون اگر دونی کند گردون گردان بشکنم

خوان کرم گسترده‌ای مهمان خویشم برده‌ای                     گوشم چرا مالی اگر من گوشه نان بشکنم

نی نی منم سرخوان تو سرخیل مهمانان تو                جامی دو بر مهمان کنم تا شرم مهمان بشکنم

ای که میان جان من تلقین شعرم می کنی                 گر تن زنم خامش کنم ترسم که فرمان بشکنم

از شمس تبریزی اگر باده رسد مستم کند                                من لاابالی وار خود استون کیوان بشکنم

اولين مجسمه مينياتور مرد پارسي در جهان

در تاريخ 1384/6/5 در ساعت 8:12 مجسمه حضرت مولانا با عنوان اولين مجسمه مينياتور مرد پارسي در قالب مينياتور و سبك نشانه گرائي در حجم، در كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران واحد ثبت آثار با شماره 439/84و/36-؛ و شماره ثبتي 8980 ثبت گرديد تفاوت عمد ه اين مجسمه با آثار مجسمه سازي ديگر، رموز بكاررفته در مجسمه به همراه تلفيق مجسمه و موسيقي و نشانه شناسي است كه در يك جزوه كاملاً شرح د اد ه شد ه، به همراه كتابي به عنوان سفرنامه ميباشد كه وقايع و حال و احوال زمان اجرائ كار در آن تشريح گشته و نكته مهم ديگر اينكه در سال 1382تا 1383 مجسمه حضرت مولانا به صورت اجرائ زند ه و در حضور مخاطبان ساخته مي شد ه و توضيحات آن در اختيار مراجعان قرار مي گرفته است

اولين مجسمه مينياتور مرد پارسي در جهان

رومي، مولانا، مولوي و… اسامي عارفيست جهاني تصاويري كه از چهره او بجا ماند ه ويژگي هاي سبك معاصر نقاش است كه گاهي آن تصاوير را به حضرات شاعر ديگر نيز منصوب مي د ارند و برد اشتي از اشعار مولانا در آن ها هويد ا نيست. اكنون مجسمه سازي با ارتباط قلبي با حضرت مولانا و سر درون سعي بر آن د اشته تا براي نمايان كردن عظمت اين پير خرد، او را ايستاد ه بر تارك موج عرفان و ادبيات جهان شكوه پندش را، با دست راست به سوي عاشقان زميني و دستي ديگر با اشاره به سمت يگانه معبود الهي و نگاه به بالاتر از خط افق .بدين معني كه دستت را به من بد ه تا تو را با عرفان به سمت خد اوند يكتا راهنما باشم حيراني و ژوريدگي اين حضرت، كه در اشعار ( يار مرا غار مرا) و (بشنو از ني چون حكايت مي كند) نمايان است را با استفاد ه از بحرعروض ادبيات فارسي به صورت تبديل هر دسته ريش و مو به اعد اد بحرعروض در موسيقي به نمايش گذاشته است در اين مجسمه مقامها و گوشه ها، اصول و شعبات موسيقي قبل و بعد از اسلام، در پيچش عبا و با استفاد ه از 7 دستگاه و 5 آواز موسيقي پارسي در گره شال كمر را به صورت رمز مي توان مشاهد ه نمود مجسمه ساز بر آن بود ه كه پيچيدگي افكار و كلام موسيقايي مولانا را كه توصيف آن در يك جمله و يا حتي يك كتاب نمي گنجد با پيچ و تاب بسيار در پوشش، اين امر را به بينند ه ارائه د هد. همچنين استفاد ه از رموزي مثل تشكيل سه دسته مو در پشت سر به تفسير حضرت مولانا از سه دسته انسانها در جهان ( انسانهاي برين و ….) در نظر گرفته شد ه است بكارگيري هندسه در طرز قرارگيري فرم كلي و اجزائ مجسمه، تركيب شكل بته جغه در شكل كلي از مواردي است كه در اين اثر يا تركيب و اصول مينياتور پارسي استفاد ه شد ه است همچنين در ساخت مجسمه موارد بسياري درج شد ه كه براي مثال نگاه حضرت مولانا به بالاتر از افق به عنوان نگاهي به سمت آسمان و حضرت حق و گره شال اشاره به حضرت مولانا كه ما را آگاه مي كند بر اين مورد كه گره خد ا شناسي در خود شناسي است و در مجسمه گره اي در حال باز شدن نشان د اد ه شد ه است اين حجم با اضافه نمودن گچ ساخته شد ه چراكه مجسمه ساز معتقد است با هر ذره كه بر اثر افزود ه مي گشته به باورهاي .سازند ه نيز اضافه مي گردد و او با هر اثر سفري را آغاز مي كند

نحوه بكارگيري اعداد شعر مولانا به صورت رمز
در پيچ و تاب دسته هاي ريش

چگونگي نمايش دستگاه هاي موسيقي
در طراحي شال كمر

ثبت مجسمه اثر “مولانا”

مجسمه حضرت مولانا در واحد ثبت آثار کتابخانه ملی در تاریخ1384/6/5در ساعت 8.12دقیقه با شماره(8980و) سبک نشانه گرائی در حجم در قالب مینیاتور پارسی به همراه شرح 80صفحه ای از توضیحات کامل بحر عروض بکار رفته در مجسمه وکد گذاری ها در قالب رمز وحکایت، جنسیت، ابعاد واندازه وتصاویر هندسه ساخت وطراحی اثر به ثبت رسید.

مجسمه “مولانا ” اثری از رضا نیک سیرت – نخستین مجسمه ساز مینیاتوریست ایران